سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
   

<ورود شما را به این وبلاگ  تبریک عرض می کنیم >      

تابستان 1386 - زیر اسمون شهر بیغرد دوست داشتنی
http://www.bigherdlove.parsiblog.com
سخن هفته: پرخوری مایه دوری از خداوند است که به سرپیچی کردنها نیرو می بخشد؛ پس شکمهایتان را اپر نکنید که نورحکمت در سینه هایتان خموش می شود  پیامبر خدا صلی الله علیه و آله









 WelCome To WeBlOg

ورود شما را به این وبلاگ 

خوش آمد می گوییم

خانه
مدیریت وبلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه

:: کل بازدیدها :: 
30166

:: بازدیدهای امروز :: 
0

:: بازدیدهای دیروز :: 
1


:: درباره من :: 

تابستان 1386 - زیر اسمون شهر بیغرد دوست داشتنی
ابراهیم
من ابراهیم اسفندیاری اهل شیراز هستم هدف از تاسیس این وبلاگ ابراز علایق شیخصی در اینترنت و مطالب جذاب آن

:: لینک به وبلاگ :: 

تابستان 1386 - زیر اسمون شهر بیغرد دوست داشتنی

::آرشیو وبلاگ ::

تابستان 1386

:: جستجو در وبلاگ ::

:: اشتراک درخبرنامه ::

 

طراحی توسط

ابراهیم اسفندیاری

 

 چهارشنبه 86/4/6 ::  ساعت 11:55 عصر:: توسط :ابراهیم اسفندیاری

ترکه با یه دختره دوست میشه. دختره میگه من ایدزیم! ترکه میگه عیب نداره منم تبریزی ام

 ...................... ......... .

ترکه میره مزرعه ای میخره 2سانتی متر در 8 کیلومتر !!!! میگن این چه زمینیه ؟؟چی میخواهی بکاری ؟؟؟؟ میگه به امید خدا ماکارونی

...................... ......... .

آبادانیه میره تهرون سوار اتوبوس میشه ، به راننده بلیط میده ، راننده میگه آقا این بلیط ماله آبادانه !! آبادانیه میگه : کوکا چیشتو خوب باز کن ! روش نوشته آبادان و حومه

 ...................... ......... .

دوتا ترکه تصمیم میگیرن فارسی صحبت کنن اولی میگه پاشو دومی می گه نمیپاشم اولی جواب میده نگو نمیپاشم بگو پاشیده نمی شوم

  ...................... ......... .

کریستال حشیش تریاک هروئین شیشه سیگار . . . . . . همه ی اینا رو میشه ترک کرد ولی تو رو نمیشه ترک کرد

 ...................... ......... .

از فردا دخترایی که مانتوی تنگ.شلوار کوتاه.موی بلند.روی سیاه.ناخن دراز.واهو واهو واه

  ...................... ......... .

عشق یک نوع مرضی است که میکروب آن از طریق چشم ، وارد قلب می شود . مرض عشق این روزها شباهت زیادی به آدامس دارد . اول شیرین ، بعد دوست داشتنی ، سپس تکراری و خسته کننده و در آخر دور انداختنی

 ...................... ......... .

گوته می گوید: «اگر ثروتمند نیستی مهم نیست، بسیاری از مردم ثروتمند نیستند»، «اگر سالم نیستی، هستند افرادی که با معلولیت و بیماری زندگی می کنند»، «اگر زیبا نیستی برخورد درست با زشتی هم وجود دارد»، «اگر جوان نیستی، همه با چهره پیری مواجه می شوند»، «اگر تحصیلات عالی نداری با کمی سواد هم می توان زندگی کرد»، «اگر قدرت سیاسی و مقام نداری، مشاغل مهم متعلق به معدودی انسان هاست»، «اما، اگر «عزت نفس نداری»، برو بمیر که هیچ نداری

  ...................... ......... .

دغدغه های یه پسر جوان - کار ندارم - پول ندارم - سربازی نرفتم - ماشین و خونه ندارم - و ... دغدغه های یه دختر جوان - لاک ناخنم پاک شده - مهری سرویس طلا خریده - دختر خاله ام ماشین داره - مامان غذای خوب نمی پزه - عروسکم رو هنوز نخوابوندم - و ... عجب دنیای باحالی

 ...................... ......... .

age gofty love is your face yani chi? . . . . . . . . . . . . Nemidoni ? . . . . . . . . . . Yani Jamaleto Eshghe!

  ...................... ......... .

می دونی فرق تو با لنگه کفش چیه کقش لنگه داره اما تو لنگه نداری

 ...................... ......... .

نمی دانم تا کدامین طلوع خواهم ماند و در کدامین غروب خواهم رفت اما دوست دارم تا آخرین لحظه ی بودنم تورا . . . . . سرکار بذارم

  ...................... ......... .

اگه ده تا گل گرفتی دستت و رفتی جلوی اینه 11 تا گل قشنگ دیدی اصلا تعجب نکن این نشون میده هم کوری هم خنگی و هم دچار توهم شدی

 ...................... ......... .

از خدا پرسیدم چی دوست داری ؟ گفت : سخاوت . دیوانه گفت: حماقت . غم گفت: ملامت . کوه گفت: صلابت . معشوق گفت : نگاهت . فدای تو که گفتی : رفاقت

  ...................... ......... .

بلوتوث قلبت رو روشن کن می خوام کل وجودم رو واست سند کنم .......... هه هه ویروس داشت الان میمیری

 ...................... ......... .

اگه کسی دیوونت بود ، بازیش نده اگه عاشقت بود ، دوستش داشته باش اگه دوست داشت ، بهش علاقه نشون بده اگه بهت علاقه داشت ، فقط بهش لبخند بزن اینطوری همیشه یه پله ازش عقبتری اگه یه روزی خسته بشه و یه پله بیادعقب تازه میشه مثل تو

  ...................... ......... .

امروز روز عشق های جنی است اگه عاشقم هستی برام بنویس ((ع)) اگه از من شاکی هستی بنویس ((ش)) اگه خیلی از من ناراحت هستی و قاطی کردی بزن ((ق)) اگه اینو واسه 5 نفر بفرستی جواب های جالبی به دست میاری

 ...................... ......... .

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم وقت پرپر شدنش، سوزو نوایی نکنیم پر پروانه شکستن ، هنر انسان نیست گر شکستیم ز غفلت ، من و مایی نکنیم یادمان باشد سر سجاده عشق جز برای دل محبوب، دعایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم

    ...................... ......... .

 

آدم به 6 دلیل شانس آورده. چون حوا نمی تونست بهش بگه: 1-من آدمت کردم 2-برو از شوهر مردم یاد بگیر 3-دیشب کجا بودی؟ 4-پولاتو دادی مامانت 5-مامانم اینا 6-چرا به اون زن نگاه کردی؟

 ...................... ......... .

زمان طولانی میشه واسه اونایی که غصه دارن . کوتاه میشه واسه اونایی که شادن .دیر میگذره برای اونایی که منتظرن .زود میگذره برای اونایی که عجله دارن. اما ...... اما ابدی میشه برای اونایی که عاشقن

  ...................... ......... .

اگر روزی دشمن پیدا کردی، بدان در رسیدن به هدفت موفق بودی! اگر روزی تهدیدت کردند، بدان در برابرت ناتوانند! اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست! اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد

 ...................... ......... .

مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}...یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند...مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید...و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد...صبح توی جعبه ی مداد رنگی...جای خالی او...با هیچ رنگی پر نشد

  ...................... ......... .

انسان های بزرگ به آرمان هایشان می اندیشند آدم های معمولی به آرزوهایشان فکر می کنند و افراد حقیر مردم را می پایند.

 ...................... ......... .

دانش آموزه سرکلاس میره با قوانین ریاضی ثابت کنه ترکا خرن، میگه قبول دارین بادکنک که بخرین آخرش می ترکه . همه میگن : بعله . بعدش می نویسه :بادکنک خریدن = بادکنک ترکیدن . بعدش بادکنک رو از طرفین ساده میکنه میشه : خریدن = ترکیدن . بعدش دو طرف مساوی رو منهای “یدن” میکنه میشه : ترک = خر

...................... ......... .

یک پسر خوب امضاء گواهی نامه اش خشک نشده به رانندگی خانمها گیر نمیدهد....... یه پسر خوب کمتر با این جمله مواجه میشود"مشتری گرامی دسترسی شما به این سایت مقدور نمی باشد".......... یه پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نمیره


¤ نویسنده: ابراهیم

نوشته های دیگران( )


 چهارشنبه 86/4/6 ::  ساعت 11:53 عصر:: توسط :ابراهیم اسفندیاری

SMS LOVE - SMS FUN - JOKE


1- حکایت جالبی است که فراموش شدگان ، فراموش کنندگان را فراموش نخواهند کرد.!

2- به ترکه می گن علامت  !  یعنی چی ؟

میگه : شاشیدن ممنوع حتی یک قطره.....

3- یک روز ترکه تو کوچه خلوت می رفته که یدفه می گ و ز ه ، مردم از پنجره میان بیرون ، ترکه واسه اینکه ضایع نشه داد میزنه : گ و زیه ........گ وز

4-  sms ها گاهی پیامی ندارند فقط ارسال می شن که باور کنی اونی که فکرشو نمی کنی الان به یادته....

5- از خدا پرسیدم چی دوست داری؟

گفت: سخاوت. دیوانه گفت: حماقت. غم گفت: ملامت. کوه گفت: صلابت. معشوق گفت: نگاهت. فدایه تو که گفتی : رفاقت.

6- من در این کلبه خوشم تو در آن اوج که هستی خوش باش من به عشق تو خوشم تو به عشق هر که هستی خوش باش.

7- شوق دیدار تو را قاصد بی رحم چه داند آنقدر شوق تو دارم که خدا می داند.

8- طرف میره دکتر میگه: شب اول بعد از عروسی 30 بار کردم شب دوم 20 بار حالا نمتونم بکنم .دکتره میگه: با ک...ر صفر کیلومتر تخته گاز رفتی خ...یه سوزوندی.

9- کاش می شد اشک را تهدید کرد . قدرت لبخند را تمدید کرد.کاش می شد در میان لحظه ها لحظه دیدار را نزدیک کرد.

10- چترم باز باشد یا بسته فرقی نمی کند بی توآسمان دلم همیشه ابریست.

11- من یک لیوان چای داغ را به تو ترجیح میدهم چون چای فقط زبانم را میسوزونه ولی تو دلمو میسوزونی...

12- لبخند بهانه ای است برای زنده ماندن لحظه هایت سرشار از این بهانه

13- از دست تو رنجیدم و چیزی نگفتم با دیگران دیدم و چیزی نگفتم کلی سفارش کرده بودی من نفهمم این نکته را فهمیدم و چیزی نگفتم

14- زندگی جاده ای است یک طرفه، که آخرش نوشته: دور زدن ممنوع!

15- ترکه میخواسته یک کبریت سوخته رو روشن کنه،هرچی میزده کبریت مادرمرده روشن نمیشده. رفیقش بهش میگه: بابا خوب شاید کبریتش خرابه! ترکه میگه: نه بابا، همین پنج دقیقه پیش روشن شد

 

¤ نویسنده: ابراهیم

نوشته های دیگران( )


 چهارشنبه 86/4/6 ::  ساعت 11:49 عصر:: توسط :ابراهیم اسفندیاری

SMS LOVE - SMS FUN - JOKE


1- سلام یه کاری دارم که می خام واسم انجام بدی اینجا هوا ابریه امشب ماه معلوم نیست میشه امشب تو آسمون باشی آخه ماه تر از تو پیدا نکردم.

 

 

 2- تست معرفت شناسی :

 اگه دوستم داری یک جوک بفرست .

اگه عاشقمی به من زنگ بزن .

اگه برات مهمم یک زنگ بزن .

اگه دوست داری هم دیگرو ببینیم یه sms   خالی بفرست .

اگه از من خوشت نمی یاد هیچ کدوم از این کارهارو نکن.

 

 

 3- برو به جهنم.

.

.

..

...

......

........

....

.

.چون فقط تو می تونی جهنم رو بهشت کنی.

 

 4- گر چه از دوری این فاصله ها مأ یوسم از همین فاصله دور تو را می بوسم............ .....

 

 5- چشماتو دایورت کردی رو دلم هیچی نگفتم  حداقل از رو ویبره درش بیار تا اینقدر دلم رو نلرزونی ....

 

 

 6- اگه بگی دیگه دوستم نداری جوجه می شم می رم توی باغچه اینقدر جیک جیک میکنم تا پیشی بیاد منو بخوره.

 

 

7- خوشبخت ترین پسر کسی هست که اولین عشق یه دختر باشه و خوشبخترین دختر کسی هست که آخرین عشق یه پسر باشه.!.

 

 

 8- مردها مثل جای پارک (پارکینگ) هستن خوبشون که قبلا اشغال شده بقیشون که مونده یا کوچیک هست یا جلو در مردم هست.

 

 

9- می گن خدا ابر رو به گریه در میاره تا گل بخنده پس هر وقت بارون اومد یادت نره بخندی.

 

 10- گر با غم دوریت نسازم چه کنم / با یاد تو گر عشق نبازم چه کنم / چون در نظرم فقط توی ماییه ناز / گر من به تو ای دوست ننازم چه کنم.

 

 

11- میدونی چرا بعضی شبها زود صبح می شه؟؟؟؟؟؟ چون خورشید هم دلش برای چشمای تو تنگ میشه.

 

 

 12- همیشه تصور کن توی یه دنیای شیشه ای زندگی میکنی پس مراقب باش به طرف کسی سنگ نندازی چون اول دنیای خودتو می شکنی.

 

 

13- عشق خام میگه: چون به تو نیاز دارم دوستت دارم ، عشق پخته می گه : چون دوستت دارم بهت نیاز دارم.

 

 

 14- نانوا هم جوش شیرین

می زند..

.........

............

.........

.....

....

..... بی چاره فرهاد!!!!!!!!!

 

 

15- مهم نیست که قشنگ باشی قشنگ اینه که مهم باشی حتی برای یه نفر...........

 

 

 16- عشق ورزیدن خطاست حاصلش دیوانگی ست عشق ها بازیچه اند عاشقان بازیگر این بازی طفلانه اند عشق کو ؟! عاشق کجاست ؟! معشوق کیست؟

 

¤ نویسنده: ابراهیم

نوشته های دیگران( )


 چهارشنبه 86/4/6 ::  ساعت 11:48 عصر:: توسط :ابراهیم اسفندیاری
 

اقایون نخوانند ... (طنز روز بر ضد مردان ایرانی)

(البته این مطلب فقط طنز بوده و هیچ ارزش قانونی دیگری ندارد)


www.salijoon.org

فرق شوهر کردن و سگ نگه داشتن چیه؟
سگ گند به فرشت میزنه ، مرد به زندگیت

به مردی که نود و نه درصد مغزش از بین رفته چی میگند؟
خواجه

فالگیر : فردا شوهرتون میمیره
زن : اینو که خودم میدونم . بهم بگو گیر پلیس می افتم یا نه؟

وقتی یه زن میبینه که شوهرش داره زیکزاک تو حیاط میدوه باید چیکار کنه؟
هیچی ، باید بهتر هدف بگیره و به شلیک کردن ادامه بده

چرا روان درمانی مردها کمتر از زنها طول میکشه؟
معمولا" باید در روان درمانی به دوران کودکی بازگشت و مردها همیشه در همون دوران به سر می برند

وقتی خدا حوا رو آفرید چی گفت؟
کار نیکو کردن از پر کردن است

به زنی که همیشه میدونه شوهرش کجاست چی میگن؟
بیوه

به مردی که نود درصد قوه عقلایش رو از دست داده چی میگن؟
بیوه

چرا مغز مردها گرونتر از مغز زنهاست؟
آخه زنها از مغزشون تا به حال استفاده کرده اند

ببین خانوم ، تو روزنامه نوشته که مردها به طور متوسط در روز از پانزده هزار کلمه برای صحبت کردن استفاده میکنند ولی زنها از سی هزار کلمه . دیدیت ثابت شد شما زنها بیشتر حرف میزنین تا ما مردها؟ خانم : هیچ هم همچنین چیزی نیست . فوقش ثابت شده که ما هر حرف رو باید دو بار بزنیم تا توی مخ شماها فرو بره ...! ببخشید چی گفتی؟؟

بهترین انتقام از زنی که شوهرتون را از چنگتون در آورده چیه؟
بذارین شوهرتون مال اون بمونه

مامان ، من شنیده ام تو بعضی از کشورها زن و شوهر قبل از ازدواج همدیگه رو نمیشناسن ! راسته ؟ دخترم تو همه جای دنیا وضع همینه !؟

بهترین مدرک دروغ بودن قصه ها چیه؟
مجرده ! شاهزاده افسانه ای همیشه خوش تیپ و باهوش و پولدار و مجرده

آگهی نیازمندی : به پنج مرد زرنگ و کاری یا یک زن نیازمندیم

به پنجاه تا مرد در ته اقیانوس چی میگن؟
یک شروع خوب

وقتی خدا مرد رو آفرید ، داشت تمرین میکرد

مرد : عزیزم ، من میخوام از تو خوشبخت ترین زن دنیا رو بسازم
زن : خیر پیش

فرق یک مرد با یک گربه چیه؟
یکیشون یه موجود دله است که بی چشم و روئه و براش مهم نیست که کی بهش غذا میده ، اون یکی یه حیوان ملوس خانگیه

فرق بین یک مرد باهوش و هیولای لاک نس چیه؟
هیولای لاک نس تا به حال چند بار دیده شده

چرا مردها از زنهای خوشگل بیشتر از زنهای باهوش خوششون میاد؟
چون قدرت چشمهاشون بیشتر از قدرت مغزشونه

(البته این مطلب فقط طنز بوده و هیچ ارزش قانونی دیگری ندارد

 

¤ نویسنده: ابراهیم

نوشته های دیگران( )


 چهارشنبه 86/4/6 ::  ساعت 11:42 عصر:: توسط :ابراهیم اسفندیاری

گفت‌وگو با زهرا امیرابراهیمی به بهانه نمایشگاه عکس


 

 

 

آدم های شیشه‌ای

 

 

 

 

می‌گوید «‌اینجا که ایستاده‌ام، انگار دنیای اطرافم سفید است و سیاه. اینجا در نگاهم سایه‌هایی، سایه به سایه بر هم افتاده‌اند و من و آنچه می‌بینم را غرق در ابهام کرده است.

اینجا لکه‌های سیاهی بر سفیدی، برشفافیت شیشه‌وار اصل اصل دنیایم با همه آنچه در آن است، ‌نقش بسته‌اند و سایه‌هایی در پس ذهن ثبت‌کننده‌ام ‌باقی مانده‌اند که انگار همه آن اصل اصل ساده و شفاف، سایه‌ای بیش نبوده است.» عکس‌های «‌زهرا امیر ابراهیمی» نیز پر از سایه است. تصویر نگاتیوها انگار اصلی است که در نگاه به هر عکس می‌شود به خاطر آوردش. این آدم‌های روی شیشه چقدر تنهایند و پر از ابهام.

در این نمایشگاه برای اولین بار عکس‌ها روی شیشه‌ها چاپ شده اند. این بار شیشه‌ها، ‌عکس‌ها را قاب نگرفته که خود بر آنها نقش بسته‌اند با سایه‌های درهم و ابهامی غریب و تو نمی‌دانی از کجا می‌آید این همه پرسش...

چاپ عکس بر روی شیشه برای اولین بار در نمایشگاه شما انجام شده است، درباره این اتفاق توضیح دهید؟‌

فکر نمی‌کردم که چاپ عکس روی شیشه اتفاق تازه‌ای باشد. من از یک سال پیش روی «لایت باکس» کار می‌کردم و تصمیم داشتم آنان را سیاه و سفید نمایش دهم ،‌اما به این نتیجه رسیدم که قبل از تمرکز روی این دو رنگ، باید کار دیگری انجام دهم و اتفاقا این تصمیم خیلی اتفاقی شکل گرفت و از آنجا که الگویی نداشتم، ‌شروع به اتود زدن کردم و طی این پروسه، ‌روی اندام آدم‌ها و پرتره‌ها تست زدم، ‌بعد متوجه شدم صورت سیاه و خاکستری در نگاتیو شکل دیگری در می‌آید که چندان مطلوب نیست.

به هر حال این شکل را ادامه داده و سعی کردم بیشتر روی فضاها کار کنم تا به نقطه‌ای رسیدم که هم اکنون در نمایشگاه مشاهده می‌شود. البته در این عکس‌ها برایم اهمیت زیادی داشت که زندگی در جریان باشد.

از طرفی می‌خواستم که چارچوب عکس از چاپ روی کاغذ خارج شود و در این میان هدف اولیه‌ام شیشه بود، البته نگران بودم رنگ‌های سیاه و خاکستری روی شیشه جواب ندهند ،‌به خصوص آنکه این تجربه تا کنون اتفاق نیفتاده بود و یافتن فردی که در چاپ این نوع کار تخصص داشته باشد،‌ بسیار مشکل بود، اگرچه اولین تست روی شیشه قابل اعتنا شد و بعد من به فکر درست کردن یک قاب برای آنها افتادم و اندک اندک در فرایند کار به این نتیجه رسیدم که سایه هایی در عکس‌ها به وجود آورم.

مجموع فضای نگاتیو، ‌قرار گرفتن آن روی شیشه و سایه ای از حضور این فضا، ‌آن چیزی را پدید آورد که هم اکنون در نمایشگاه دیده می‌شود،‌ اگر چه سایه‌ها روی عکس چاپ شده روی شیشه شکل نگرفت و قرار دادن یک بک راند سفید پشت عکس به ایجاد آن کمک کرد و توانست کنتراست مورد نظرم را در رنگ‌های سفید و خاکستری به وجود آورد. در این میان «‌نور» نیز در ایجاد سایه‌ها از اهمیت بسیاری برخوردار است.

چقدر می‌توان ‌آنچه در این نمایشگاه عرضه شده است را عکس دانست؟ بیشتر به نظر می‌رسد که باید نام «آرت» بر روی آنان گذاشت.

اتفاقا خیلی‌ها به من انتقاد کردند که چرا نام این نمایشگاه را «عکس» ‌گذاشته ام، اما از نظر من آنچه دراین نمایشگاه وجود دارد، ‌عکس است ،‌چرا که از طریق یک پروسه عکاسی شکل گرفته و تنها به جای کاغذ بر روی شیشه چاپ شده‌اند، ‌با این حساب نمی‌توانند چیزی جز عکس باشند.

اسم این نمایشگاه را نمی‌توانم «دیجیتال آرت»، «‌باکس»، «‌لایت باکس» ‌و یا هر چیز دیگری دانست. از طرفی در اوایل تاریخ عکاسی، روی شیشه موریسیون ریخته می‌شده و روی آن چاپ می‌شده است و فکر می‌کنم می‌توان این نمایشگاه را بازگشت به تاریخ عکاسی قلمداد کرد.

برای گرفتن این عکس‌ها از دوربین مونولوگ بهره گرفته‌اید یا دیجیتال؟‌

من چندان آنالوگ کار نکرده‌ام و از آغاز فعالیت حرفه‌ای‌ام، با دوربین دیجیتال عکاسی کرده‌ام، ‌اما در این نمایشگاه نوع دوربین تفاوت چندانی در اصل کار نداشت، چون نگاتیو به همان شکل چاپ شده است. اگر اتفاقی هم افتاده و دستی بر آن برده‌ام، ‌کاملا با رعایت محدوده ای بوده که اگر با دوربین آنالوگ کار می‌کردم.

خیلی از دوستانم به من پیشنهاد می‌دادند که فضای مورد نظرم را با فتوشاپ ایجاد کنم، ‌اما برای من اهمیت داشت همان اتفاقی که در طبیعت می‌افتد، ‌در این عکس‌ها رخ دهد و من فقط در سفیدی و سیاهی آنها تغییر ایجاد کنم.

در تمام این عکس‌ها «‌سایه» وجود دارد، حتی به نظر می‌رسد که دو بعدی شدن آدم‌ها و تبدیل رنگ سیاه به سفید هم در جهت تقویت سایه‌های موجود در عکس‌ها باشد، اصرار به این مساله خودخواسته بود؟

قطعا. من می‌خواستم که کلیه عکس‌هایم همراه با سایه باشد. در این میان فضایی که می‌خواستم شکل نمی‌گرفت،‌ اما قاب چهار سانتی‌ای که برای آنان انتخاب کردم، ‌این فضا را در اختیارم گذاشت و آنچه حاصل شده کاملا حسی است که من داشتم و می‌خواستم که تجلی داشته باشد. در این عکس‌ها حسی که از سایه بودن نگاتیو به وجود می‌آید ،‌باعث ایجاد سایه‌ای دیگر می‌شود، ‌یعنی حسی درونی و در عین حال تکنیکا ل.

و با این حساب ‌ابهامی‌هم که در آثار وجود دارد، نیز عمدی بوده است؟

بله ،‌ایجاد این ابهام کاملا عمدی بود. ترجیح می‌دادم کسی که از این نمایشگاه دیدن می‌کند، جلوی هر اثر چند لحظه‌ای ایستاده و تامل کند تا به فضایی که من می‌خواستم، برسد. بخشی از قاب کردن آثار هم به این خاطر بود که کارم را از فضای دیوار و گالری جدا کنم. برایم واقعا مهم بود فضای عکس‌ها از هر چیزی جدا باشد.

در بیشتر عکس‌های این نمایشگاه یک انسان وجود دارد، انسانی که به نظر می‌رسد بسیار تنهاست، این روند به شکل تعمدی شکل گرفت و یا اینکه بدون آنکه بخواهید این فضا به وجود آمد؟

از ابتدا می‌خواستم که تمرکزم بر روی انسان‌ها باشد، ‌اما خیلی اتفاقی به یک انسان رسیدم، ‌چون گمان می‌کنم وقتی که یک آدم را وارد فضای یک عکس و یا نقاشی می‌کنیم، ‌بهتر می‌توانیم آنچه را که در ذهن داشتیم، به مخاطب منتقل کنیم. به خصوص اینکه سایه‌ای که از حضور یک انسان ایجاد می‌شود، ‌به خفه بودن و یا باز بودن آن کمک بسیاری می‌کند.

در این نمایشگاه هم در سه عکس آدم‌ها بسیار بسته اند و در اثر دیگری به فضایی خالی از هر آدمی می‌رسیم. این فضاها را در چیدمان نمایشگاه نیز رعایت کردیم و عکس‌ها را طوری قرار دادیم که از سیاهی به خاکستری برسیم یا از حضور آدم‌ها در عکس به شیشه شیشه.

البته در چند اثرم «‌انسان» وجود ندارد، ‌اما حتی در تابلوهایی که این اندام وجود ندارد، حضور آدمی در پشت فضا حس می‌شود. اصرار من بر اینکه این عکس‌ها روی شیشه چاپ شوند، ‌هم بر این اساس بود، ‌چون می‌خواستم آنچه در ذهن دارم به شکل کاملی به تصویر کشیده شود و «شیشه» ‌بهترین ابزار برای رسیدن به این مقصود بود.

تضادی نیز بین برخی از تابلوها وجود داشت که می‌توانست در فضای کلی کار تاثیر گذار باشد،‌ البته در جاهایی این فضا کاملا شکسته شده است، ‌مثلا در یک عکس فضا با حضور یک انسان کاملا رئال است و در برخی دیگر این مساله وجود ندارد.

از‌آنجا که دستگاهی برای چاپ عکس روی شیشه در ایران وجود ندارد، با مشکلی مواجه نشدید؟

همان طور که اشاره کردید دستگاه چاپ و پرینت روی شیشه در ایران بسیار محدود است ،‌من ابتدا به چند مرکزی که در این زمینه فعالیت می‌کرد ،‌مراجعه کردم که نتیجه کار چندان مطلوب نبود ،‌چون در آثاری که چاپ می‌شد،رنگ‌دانه‌های بسیاری وجود داشت.

در نهایت با آقای «اخوین» ‌آشنا شده و چاپ کار را به او سپردم و ایشان با توجه به تخصصی که در مبحث چاپ و پرینت داشت، ‌دقت عمل ویژه ای صرف کرد. البته در این رابطه ساعت‌ها بحث کرده و خروجی گرفتیم و در نهایت کارها به همان شکلی درآمد که در نظر داشتیم.

عکاسی را با همین شکل ادامه خواهید داد؟ یعنی اگر قرار باشد که نمایشگاه دیگری از عکس‌های شما برگزار شود در هیمن سبک و سیاق خواهد بود؟‌

من به خاطر عشقم به فیلمسازی به عکاسی روی آوردم و حتی ورودم به سینما با یک فیلم کوتاه شروع شد، اما به تدریج «عکاسی» ‌برایم بسیار جدی شد، ‌البته نمی‌دانم روال عکاسی ام به همین شکل ادامه خواهد یافت و یا خیر، ‌به خصوص اینکه من در حال حاضر مشغول عکاسی خبری برای یک سایت نیز هستم، ‌اما اگر قرار باشد، حتی فیلم هم بسازم و یا نقاشی کنم، ‌سعی‌ام بر این است که از زاویه دیگری به این مقولات نگاه کنم.

شاید برخی‌ها بعد از دیدن این نمایشگاه به این نتیجه برسند که آنچه به تصویر کشیده شده است، ‌عکس نیست، ‌اما من می‌گویم که عکس را این گونه می‌بینم که به نمایش گذاشته‌ام.

چه اندازه به طور آکادمیک با هنر عکاسی آشنا هستید؟

من به واسطه دانشگاه تا حدی به شکل تئوری با مقوله عکس آشنا شده‌ام، ‌اما عکاسی را با همان راه «‌آزمون و خطا» پیدا کرده و به این نتیجه رسیدم که چطور می‌شود یک عکس درست گرفت ،‌در واقع کاملا تجربی با این هنر آشنا شدم.

حالا که نمایشگاه برگزار و با عکس‌العمل مخاطبان همراه شده اید، ‌چه اندازه از نتیجه کار راضی هستید؟

نمی‌دانم. این اتفاق قبلا نیفتاده بود تا بتوانم نمایشگاه خود را با آن مقایسه کنم، ‌ضمن آنکه تصویری از اتفاقی که قرار است، ‌بیفتد وجود نداشت. از طرفی فرصت کافی نداشتم تا هر 17 اثری که در این نمایشگاه وجود دارد را تست بزنم، بنابراین بسیار نگران بودم که آنچه می‌خواستم اتفاق نیفتاده باشد و تا آثار روی دیوار قرار نگرفت و به آنها نور داده نشد، مضطرب بودم،‌ اما حالا که عکس‌ها روی دیوارند، ‌بسیار راضی هستم.

به غیر از چند عکس که به خاطر ابعاد کوچکش به نتیجه لازم نرسید، حالا حتی می‌توانم بگویم که مقداری هم هیجان زده‌ام، چون توانسته ام که آنچه را که می‌خواستم منتقل کنم. مخاطبانم هم سایه‌ها را دوست داشتند،‌ اگر چه متاسفانه حس سیاهی درون عکس‌ها بر فضا تاثیر گذاشته است.

فکر نمی‌کنید که چاپ شدن این عکس‌ها روی شیشه توجه مخاطب را از هدفی که می‌خواستید، ‌منحرف کند ؟

چاپ شدن روی شیشه و سایه ای که در پشت آن وجود دارد بیشتر می‌توانست ابهامی را که می‌خواستم، ‌ایجاد کند. از طرفی من ترجیح می‌دهم که از آنجا که زاویه نگاه دایم در حال تکرار می‌شود، شکل کار متفاوت باشد.

از طرفی من فکر می‌کنم که چاپ اینها روی شیشه چندان هدف مرا خنثی نکرده است و اتفاقی که می‌خواسته‌ام رخ داده. از طرفی مخاطبی که برای دیدن عکس می‌آید، ‌آنها را روی شیشه می‌بیند و این جا خوردن آن برایم جذاب است.


¤ نویسنده: ابراهیم

نوشته های دیگران( )


 چهارشنبه 86/4/6 ::  ساعت 11:41 عصر:: توسط :ابراهیم اسفندیاری

not worthy  فرهنگ استفاده از موبایل   not worthy


 
موبایل  هم چه قدر الکی شده.دست هر بچه ننه ای میبینی.اون قدیم ها هر کسی داشت برای خودش خری بود.طرف می بست به کنار کمرش زیر تسمه اش با اون قاب و گوشی گنده.کتش رو می گذاشت پشت اون و یک طرفی به طرف جلو راه میرفت و ملت هم با نیگاه   و حسرت تمام اون رو تعقیب میکردند و طرف چه قدر باد میکرد و احساس خوشتیپی و گوز کلاس  شدیدی بهش دست می داد.کم کم هر چی پیش رفت شرایط به دست آوردن اون آسون شد.ملت هم دیدند ای بدک نیست و میشه استفاده های خوبی از اون کرد.


این آدم ها یک وسیله که درست می کنند سریع می گردند چه سو استفاده هایی  میتونند ازش بکنند.


یارو خشک شویی داره می بینی ۲ خط شماره موبایلش رو داده خیلی گنده طوری که نصف شیشه مغازه رو می گیره با شبرنگ فسفری نوشتند.من که می دونم  ۲۰ هزار تومان ،برای چی هزینه این نوشته کرده.بابا جان یک کم به اون قیافه درب و داغون  برس. اصلاً چهار خط داشته باش .کدوم دختر  خولی پیدا میشه که به تو زنگ بزنه .رُقی دَماغ  و عصمت چُــلاغ  زرت و زرت بهش زنگ می زنند.


پسر خوب اون قیافه غزبیدت  چه جاذبه ای می تونه داشته باشه.خودت میگی که قبل از ناهار هیچ وقت به دلیل اینکه نمی خوای اشتهات کور بشه جلوی آینه نمی ری!پس دلیل این زنگ ها چیه؟؟فقط و فقط می خوان  تو رو تیغ بزنند.از صبح تا شب مثل سگ عرق بریز  و کار کن.حالا آخر هفته برو بیرون با این حاج خانوم ها ،خرج یک وعده غذای اونا هم نمیشه.تو رو چی به بچه مایه دار بازی.کاش کار وغلطی هم بتونه بکنه.خاک بر سر بی عرضه ات بکنند.یک  لبخند و مرسی تمام.


وسط تعزیه همه مهمون ها سیاه پوش نشستند.ناگهان صدای موبایل یک حاجی  بلند میشه.زنگش رو به دلیل محرم بودن مداحی کرده.تماس تموم میشه.کنار دستیش میگه حاجی گوشیت رو چند گرفتی و مدل و کار آیی هاش چیه؟ حاج آقا میگه نوکیا مدل جدیده.کلی عکس ها و فیلم های قشنگ داره.با هم میکشند کنار .شروع میکنند به تماشا و تبادل اطلاعات.واااااای چی عکس هایی .چی فیلم هایی .آخرین تصاویر زایمان یک خانوم.۴ مرد با یک یک ز........روح مرده  هم میبینه همه ملت نشستند دارند موبایل های همدیگه رو نیگاه میکنند. دریغ از دو خط فاتحه .خلاصه با کلی خواهش نیم ساعتی مرخصی از عزراییل  میگیره و می یاد وسط مجلس فکش می افته .چی فایده دستش کوتاهه.از رو نمیره ،میدونه باید برگرده بره ته جهنم ،ولی تصاویر آن قدر جذاب هست که میگه ارزش داره. مردیکه گـُرُم؟ساخ ( فحش ترکی)   این عکس های س؟ک؟سی چیه ، اون مداحی باز چیه ؟ حالم از این آدم های دو رو به هم میخوره .


اس ام اس بازی رو که نگو.آخرین جک های +18 و حواله کردن چیز های تیز و کلفت به طرف مقابل.


واقعا موبایل و گوشی های جدید با این همه امکانات برای این منظورها  درست شدند.چه قدر خوب بود ما ادم ها یک کم جنبه داشتیم و مثل گوسفند دنبال بقیه گله نمی رفتیم و هر کاری که بقیه میکنند رو انجام نمی دادیم و در روز فقط ۵ دقیقه به دلیل کار هایی که در طول روز انجام میدیم فکر می کردیم.
oh go on


¤ نویسنده: ابراهیم

نوشته های دیگران( )


 چهارشنبه 86/4/6 ::  ساعت 11:31 عصر:: توسط :ابراهیم اسفندیاری

مهستی ! وداع با زندگی !


شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم

 

مهستی، خواننده ایرانی درگذشت

 

مهستی، خواننده ایرانی در سن شصت سالگی به دلیل ابتلا

 به سرطان در لس آنجلس درگذشت.

 

TinyPic image

 

خبر درگذشت این خواننده قدیمی ابتدا در رسانه های فارسی زبان منتشر شد، وی از مدتها قبل به دلیل ابتلا به سرطان روده بیمار و بستری بود.

خدیجه دده بالا که بعدها با روی آوردن به خوانندگی نام هنری مهستی را برای خود برگزید، در سال 1946(1316) متولد شد. در نوجوانی استعدادش برای خوانندگی توسط پرویز یاحقی کشف شد.

نخستین آوازهای او در مجموعه گلها به کارهای او اعتبار بخشید و او را به خواننده ای محبوب در دهه های چهل و پنجاه بین مردم بدل ساخت و به علاوه راه را برای ورود خواهر بزرگترش، هایده به عالم خوانندگی نیز باز کرد.

کمی پس از انقلاب اسلامی ایران، وی به بریتانیا رفت و پس از چند سال به آمریکا مهاجرت کرد. در سال 2005 نیز در این کشور توسط جمعی از ایرانیان از وی برای 35 سال فعالیت در زمینه موسیقی سنتی و پاپ ایرانی تقدیر به عمل آمد.

از وی 35 آلبوم موسیقی منتشر شده که اغلب آنها با استقبال روبرو شده است.

و باز هم در جای دیگه آمده که :

گزارش ها حاکی است که "مهستی" خواننده مشهور ایرانی روز 25 ژوئن درگذشت. مهستی که نام اصلی اش خدیجه (افتخار) دده بالا بود در سال 1946 به دنیا آمد و روز دوشنبه در سن 60 سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سرطان فوت کرد.

مهستی کار خود را در برنامه معروف گل های رنگارنگ رادیو ملی ایران با آهنگ "آنکه دلم را برده خدایا" آغاز کرد.

گفته می شود که هایده، خواهر مهستی، کار خود را پنج سال پس از او آغاز کرد.
در طول 35 سال کار خوانندگی، مهستی آهنگ های ماندگار بسیاری اجرا کرد.

او در ماه مارس 2007 اعلام کرد که از چهار سال پیش به بیماری سرطان مبتلا شده است. او در سال های پیش از مرگ در "سنتا روزا" در کالیفرنیا با دخترش سحر و همسرش ناصر و دو فرزند دیگرش زندگی می کرد.

 

ترانه ها گاهی اوقات ماندگارترین بخش حافظه آدم هستند، بخشی از حافظه که بدون هیچ زحمتی به یاد می آیند و زیر لب تکرار می شوند و می توانی آنها را هزار بار بخوانی و در کنار هر ترانه کلی یادگارهای ذهنی از خاطرات خوب و بد زندگی است که همراه با کلمه ها و آهنگ ترانه در ذهن می آیند و با آن می توانی بخندی و گریه کنی و به شانه هایی فکر کنی که برای گریه کردن کم آورده ای.

هایده وقتی رفت، این ترانه را برای ذهن همه ما فارسی زبانها به یادگار گذاشت و گذاشت تا در آن روزهای سخت دلتنگی بتوانیم زمزمه کنیم که شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم... امروز خبر مرگ مهستی را شنیدم و بی اختیار یادم افتاد که مهستی این ترانه هایده را پس از مرگ خواهرش برای او خوانده بود. گاهی اوقات فکر می کنم ترانه خوانان جزو مهم ترین انسانهای زندگی ما هستند، کسانی که می آیند و در حافظه ما و دل ما می نشینند و انگار که هیچ مرگی نمی تواند ترانه را بمیراند. گاهی می شود « آسمون با من و تو قهره دیگه» را به یاد آورد و زیر لب خواند و به آسمانی که با من و تو قهر کرده است فکر کرد.

گاهی می شود زیر لب گفت: وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره و به بیست سالگی برگشت و به روزهای تبداری فکر کرد که گاهی شیرین ترین خاطره ایست که مزمزه می کنیم. می شود چشم را بست و به عزیزی فکر کرد و زیر لب خواند که کی اشکاتو پاک می کنه شبها که غصه داری....

مهستی دیروز رفت، صدایش همیشه در حافظه ما خواهد بود و همیشه می توانیم بخوانیم که این دل و دل و دل کشت منو

عکس هایی به یاد ماندنی از مهستی

http://www.fotothing.com/photos/c20/c20d59a8ece9ca64017647317df6e396.jpg

http://www.fotothing.com/photos/134/134b3b5fab618ff9513d2adad16ed9a7.jpg

http://tinypic.com/686mmd.jpg

http://salvatoreh.persiangig.com/image/pics/Mahsti01.jpg

http://ax.tirip.com/res/l/3847314.jpg

http://www.geocities.com/dariomahasti/mahasti-del-o-del2.jpg

 

گلچین آهنگهای مهستی !

برای دانلود بر روی اسم آهنگ راست کلیک کرده و گزینه save az را بزنید

عزیز رفته

آخرین

آی بهاره

آیینه شکسته

اسیر

از خدا خواسته

بارون احساس

بگو باز

بنویس

بشین کنار من

بیا بنویسیم

چراغ

در بسته

دلم تنگه

دلم

دنباله چی میگردی

دنیا

دوست من

عید من و تو

امتحان

گله دارم

قدیما

هزار بونه

جدایی

کاش

خوب من

کجا رفتی

لبخند

من تو را آسان

مهمان نوازی

میخونه بی شرابه

میترسم

مسافر

نمیبخشم

پشیمان

سایه عشق

سایه

سراب عشق

سپیده دم

شب عید

شب عید 2

تو بزن تا من برقصم

وداع


¤ نویسنده: ابراهیم

نوشته های دیگران( )


 چهارشنبه 86/4/6 ::  ساعت 11:26 عصر:: توسط :ابراهیم اسفندیاری

 


اگه یکی بهت روزی 1 اس ام اس زد بدون ازت خوشش میاد اگه 2 تا فرستاد بدون براش مهمی اگه 3 تا شد بدون دوست داره اگه 4 تا شد بدون موبایل خودش نیست

...................... ......... .

توی دنیا عاشقا چه بی کسن عاشقا عاقبتش خار و خسن اینار و گفتم برات تا بدونی عاشقی خیلی خطرناکه حسن

...................... ......... .

چشماتو دایورد کردی رو دلم خیالی نیست . حداقل از ویبره درشون بیار تا انقدر دلمو نلرزونه

 ...................... ......... .

نیروی انتظامی اعلام کرد از فردا دخترایی که مانتوی تنگَ، شلوار کوتاه، موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واهو واهو واه

 ...................... ......... .

اگه یه روز تو رو فروختم، فکر نکن آدم فروشم، من گل فروشم
 

 ...................... ......... .

دوتا مگس سر یه گه نشسته بودن داشتن گه خوری میکردن مگس اولیه میگه:‌میدونی این گهی که ما میخوریم مال یکی که اسهال شده بود مگس دومی میگه:اه سر غذا حالم رو به هم نزن.

 ...................... ......... .

زن : لباس خوابمو درآر مرد : باشه زن : سوتینمو باز کن مرد : باشه زن : حالا شورتمو درآر .. بدو مرد : باشه زن:دیگه نبینم لباسای منو بپوشیا

...................... ......... .

رفاقت با وفا بودن شرط مردانگی است / ورنه با یک استخوان صد سگ رفیقت می شوند.

 ...................... ......... .

آرزو دارم شبی عاشق شوی. آرزو دارم بفهمی درد را. تلخی برخوردهای سرد را. می رسد روزی که بی من لحظه ها را سر کنی. می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی. می رسد روزی که شبها در کنار عکس من نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی

 ...................... ......... .

ترکه از تاکسی پیاده میشه درو محکم میبنده میگه پدر سگ خودتی ... راننده میگه من که جیزی نگفتم ! ترکه میگه بعدا که میگی

 ...................... ......... .

خانومه 8 قلو بچه دار می شه، ولی می بینن هر کدوم از بچه هاش یه رنگی هستن! تحقیق می کنن می بینن به جای قرص ضد حاملگی اسمارتیز خورده بوده

 ...................... ......... .

یه ترکه داشته بلند بروازی میکرده با تیر کمون میزننش

 ...................... ......... .

اهل قزوینم روزگارم بد نیست مهدکودک دارم با هفت هشت تابچه توپولی و موپولی برده ام تک تکشان را زیر آن سرو بلند پشت آن کپه خاک آب راگل نکنید شاش را ول نکنید شاید آن پایینتر کودکی میشوید ک...و...ن خود را در آب "سهراب قزوینی

 ...................... ......... .

میدونی معنی سی ان جی چیه؟ یعنی سوخت نداریم جیگر

 ...................... ......... .

یه نفر خودشو دار می‌زنه، بعلت ضربه مغزی می‌میره! میان می‌بینند با کِش خودشو دار زده

...................... ......... .

الهی بشینی رو جوجه تیغی. الهی بری قزوین بند کفشت باز بشه. الهی نخود بخوری نتونی بگوزی. الهی جیشت بگیره کمربندت باز نشه. الهی بری حموم واجبی بکشی آب قطع بشه.


¤ نویسنده: ابراهیم

نوشته های دیگران( )


 چهارشنبه 86/4/6 ::  ساعت 11:23 عصر:: توسط :ابراهیم اسفندیاری
شایعه که در مورد نانسی بود را در پایین میتونید ببینید
 

پس از فیلم 300 این بار نانسی عجرم خواننده عرب ایران رو مورد توهین خود قرار داد و قلب ایرانیان را شکست

خبر تکان دهنده - فاجعه ایرانیان !!!

چهره کثیف نانسی را بشناسید!!!



 

ایران : خداحافظ نانسی کثیف

امروز میخوایم از خواننده ای صحبت کنیم که شاید مورد علاقه خیلی از شما باشد .

همه ما تا کنون به نانسی به صورت یه خواننده در ظاهر نگاه کرده ایم اما بیایید به باطن وی هم بنگریم .

همون خواننده ای که در ایران طرفداران میلیونی  رو مجذوب خودش کرده . پس از انتشار فیلم 300 که ایران و ایرانی

رو در اون فیلم نسلی وحشی خطاب کرده بودند اینک این خواننده زن که از ملیت عرب هست در یک اقدام توهین آمیز و

گستاخانه ایران و ایرانیان عزیز و تمدن ما رو زیر سوال برده در حالی که تاریخ و تمدن ما بهترین گواه در این زمینه می باشد . 

شاید این خانم نانسی فراموش کرده روزگاری را که پدرانشان دختران را زنده به گور می کردند  و اگر کتب ایرانی و دانشمندان

ایرانی و در واقع تمدن ایران زمین نبود همچنان آنگونه باقی میماندند . برای آگاهی بیشتر از این خانم بد نیست سری به سایت او

بزنید و در صفحه اول سایت پیغامی را مشاهده می کنید که مطمئنا دل هر ایرانی را به درد خواهد آورد .

اگر کسی از ایران قصد بازدید از سایت این خانم عرب زبان رو داشته باشه متوجه می شه که سایت بر ایرانیان قفل شده وهنگام  

ورود این پیام رو دریافت خواهید کرد :

NancyAjram.com

A request from Nancy Ajram ,

You are not allowed to enter nancy ajram official website , becos you are from Dirty country (Iran)

So Go Away and dont try again  !

یعنی : نانسی عجرم . کام

درخواست نانسی عجرم ,

شما اجازه وارد شدن به سایت شخصی نانسی عجرم را ندارید ,  به دلیل اینکه شما از کشور کثیف ایران هستید

از سایت گم شوید بیرون و دوباره سعی نکنید !

شما نیز این انسان کثیف را بیشتر بشناسید ! آیا شما به عنوان یک ایرانی این مطلب رو نوعی بی احترامی به شخصیت

با ارزش ایرانی نمی دونید !

پس حقیقت زشت و چهره سیاه و پلید نانسی رو بشناسید و گمان نبرید که نانسی با دیگری فرق دارد !

این همان نانسی است که شما او را مورد لطف خود قرار می دهید ! پس از این پس در ابراز علاقه نسبت به این خواننده

عرب وحشی کمی تردید کنید ! منتظر نظرات شما هستیم این خبر را به همه اعلام کنید!!!


¤ نویسنده: ابراهیم

نوشته های دیگران( )


 چهارشنبه 86/4/6 ::  ساعت 11:10 عصر:: توسط :ابراهیم اسفندیاری

چشم چرونی


صحنه رو داشته باشید.یک خانوم با کلاس  و با آرایش نصفه و نیمه و خفیف می یاد تو یک خیابون که کلی کاسب گرگ و بارون دیده داره ، دنبال یک آدرس می گرده.طرف همچی یک کم با عشوه و ناز و ادا راه میره و صحبت می کنه که هر چی قند تو دل همه هست رو آب می کنه.ملت هم میخ اون و منتظر کوچکترین لغزش   از طرف اون.daydreaming - New!


موتور سازی اوستا: اصغر آقا              شاگرد: اِبرام گوزو    
oh go on
 
 اصغر آقا :بچه انبردست رو بده ولی ابرام کل حواسش جای دیگه هست.کجا؟
 اصغر آقا :پسره گاگول چرا  انبر کلاغی رو می دی حواست گدوم گوریه؟ آها ، زنه رو نیگاه میکنی.ای ول پر و پاچه رو نیگاه.خدا برکت بده.بابا ،قیصر کجایی اصغرت رو کشتند.
ابرام گوزو: اوستا این زنه دنبال آدرس می گرده من برم کمکش کنم ثواب داره.من در بدر دنبال ثواب میگردم.ننه ام گفته همیشه به خانوم ها کمک کنم.
dancing


اصغر آقا:  غلط کردی .  تو گــُه خوردی.
shame on you فکر کنم این زنه وضعش خرابه. من این ها رو می شناسم .هر چی باشه من ۴ تا شــورت بیشتر پاره کردم.اگه بنا به ثواب باشه من واجب ترم. شما جوون های روغن نباتی رو چه به این کار ها .حیف الان کلثوم خانوم خونه هست وگرنه نشون می دادم دود از کنده بلند میشه.bring it on


بقیه کاسب ها همین وضع رو دارند. شاگرد نانوایی یادش  می ره نون ها رو در بیاره .کل مغازه دار ها می یان دم در مغازه برای ثواب و کمک به این خانوم.کل هیکل طرف رو ورانداز می کنند.خیاط  با چشمای تیزش و با استفاده از تجربه با وجود مسافت زیاد، دور کمر خانوم رو اندازه می گیره و شاگردش سریع اندازه مساحت و محیط اون محاسبه می کنه.
peace sign


پیرمرده  صدای کلنگ قبرش به گوش می رسه ،گوزش  رو نمی تونه تو شکمش نگه داره . با دیدن اون زنه متن دعاش عوض می شه  یا وجیهاً عند الله   این خانوم رو نیگاه، ای والله.
dancing


¤ نویسنده: ابراهیم

نوشته های دیگران( )


   1   2      >

3مطالب پیشین سایت