سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
   

<ورود شما را به این وبلاگ  تبریک عرض می کنیم >      

گفتگو با زهرا امیر آبادی - زیر اسمون شهر بیغرد دوست داشتنی
http://www.bigherdlove.parsiblog.com
سخن هفته: پرخوری مایه دوری از خداوند است که به سرپیچی کردنها نیرو می بخشد؛ پس شکمهایتان را اپر نکنید که نورحکمت در سینه هایتان خموش می شود  پیامبر خدا صلی الله علیه و آله









 WelCome To WeBlOg

ورود شما را به این وبلاگ 

خوش آمد می گوییم

خانه
مدیریت وبلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه

:: کل بازدیدها :: 
30190

:: بازدیدهای امروز :: 
3

:: بازدیدهای دیروز :: 
1


:: درباره من :: 

گفتگو با زهرا امیر آبادی - زیر اسمون شهر بیغرد دوست داشتنی
ابراهیم
من ابراهیم اسفندیاری اهل شیراز هستم هدف از تاسیس این وبلاگ ابراز علایق شیخصی در اینترنت و مطالب جذاب آن

:: لینک به وبلاگ :: 

گفتگو با زهرا امیر آبادی - زیر اسمون شهر بیغرد دوست داشتنی

::آرشیو وبلاگ ::

تابستان 1386

:: جستجو در وبلاگ ::

:: اشتراک درخبرنامه ::

 

طراحی توسط

ابراهیم اسفندیاری

 

 چهارشنبه 86/4/6 ::  ساعت 11:42 عصر:: توسط :ابراهیم اسفندیاری

گفت‌وگو با زهرا امیرابراهیمی به بهانه نمایشگاه عکس


 

 

 

آدم های شیشه‌ای

 

 

 

 

می‌گوید «‌اینجا که ایستاده‌ام، انگار دنیای اطرافم سفید است و سیاه. اینجا در نگاهم سایه‌هایی، سایه به سایه بر هم افتاده‌اند و من و آنچه می‌بینم را غرق در ابهام کرده است.

اینجا لکه‌های سیاهی بر سفیدی، برشفافیت شیشه‌وار اصل اصل دنیایم با همه آنچه در آن است، ‌نقش بسته‌اند و سایه‌هایی در پس ذهن ثبت‌کننده‌ام ‌باقی مانده‌اند که انگار همه آن اصل اصل ساده و شفاف، سایه‌ای بیش نبوده است.» عکس‌های «‌زهرا امیر ابراهیمی» نیز پر از سایه است. تصویر نگاتیوها انگار اصلی است که در نگاه به هر عکس می‌شود به خاطر آوردش. این آدم‌های روی شیشه چقدر تنهایند و پر از ابهام.

در این نمایشگاه برای اولین بار عکس‌ها روی شیشه‌ها چاپ شده اند. این بار شیشه‌ها، ‌عکس‌ها را قاب نگرفته که خود بر آنها نقش بسته‌اند با سایه‌های درهم و ابهامی غریب و تو نمی‌دانی از کجا می‌آید این همه پرسش...

چاپ عکس بر روی شیشه برای اولین بار در نمایشگاه شما انجام شده است، درباره این اتفاق توضیح دهید؟‌

فکر نمی‌کردم که چاپ عکس روی شیشه اتفاق تازه‌ای باشد. من از یک سال پیش روی «لایت باکس» کار می‌کردم و تصمیم داشتم آنان را سیاه و سفید نمایش دهم ،‌اما به این نتیجه رسیدم که قبل از تمرکز روی این دو رنگ، باید کار دیگری انجام دهم و اتفاقا این تصمیم خیلی اتفاقی شکل گرفت و از آنجا که الگویی نداشتم، ‌شروع به اتود زدن کردم و طی این پروسه، ‌روی اندام آدم‌ها و پرتره‌ها تست زدم، ‌بعد متوجه شدم صورت سیاه و خاکستری در نگاتیو شکل دیگری در می‌آید که چندان مطلوب نیست.

به هر حال این شکل را ادامه داده و سعی کردم بیشتر روی فضاها کار کنم تا به نقطه‌ای رسیدم که هم اکنون در نمایشگاه مشاهده می‌شود. البته در این عکس‌ها برایم اهمیت زیادی داشت که زندگی در جریان باشد.

از طرفی می‌خواستم که چارچوب عکس از چاپ روی کاغذ خارج شود و در این میان هدف اولیه‌ام شیشه بود، البته نگران بودم رنگ‌های سیاه و خاکستری روی شیشه جواب ندهند ،‌به خصوص آنکه این تجربه تا کنون اتفاق نیفتاده بود و یافتن فردی که در چاپ این نوع کار تخصص داشته باشد،‌ بسیار مشکل بود، اگرچه اولین تست روی شیشه قابل اعتنا شد و بعد من به فکر درست کردن یک قاب برای آنها افتادم و اندک اندک در فرایند کار به این نتیجه رسیدم که سایه هایی در عکس‌ها به وجود آورم.

مجموع فضای نگاتیو، ‌قرار گرفتن آن روی شیشه و سایه ای از حضور این فضا، ‌آن چیزی را پدید آورد که هم اکنون در نمایشگاه دیده می‌شود،‌ اگر چه سایه‌ها روی عکس چاپ شده روی شیشه شکل نگرفت و قرار دادن یک بک راند سفید پشت عکس به ایجاد آن کمک کرد و توانست کنتراست مورد نظرم را در رنگ‌های سفید و خاکستری به وجود آورد. در این میان «‌نور» نیز در ایجاد سایه‌ها از اهمیت بسیاری برخوردار است.

چقدر می‌توان ‌آنچه در این نمایشگاه عرضه شده است را عکس دانست؟ بیشتر به نظر می‌رسد که باید نام «آرت» بر روی آنان گذاشت.

اتفاقا خیلی‌ها به من انتقاد کردند که چرا نام این نمایشگاه را «عکس» ‌گذاشته ام، اما از نظر من آنچه دراین نمایشگاه وجود دارد، ‌عکس است ،‌چرا که از طریق یک پروسه عکاسی شکل گرفته و تنها به جای کاغذ بر روی شیشه چاپ شده‌اند، ‌با این حساب نمی‌توانند چیزی جز عکس باشند.

اسم این نمایشگاه را نمی‌توانم «دیجیتال آرت»، «‌باکس»، «‌لایت باکس» ‌و یا هر چیز دیگری دانست. از طرفی در اوایل تاریخ عکاسی، روی شیشه موریسیون ریخته می‌شده و روی آن چاپ می‌شده است و فکر می‌کنم می‌توان این نمایشگاه را بازگشت به تاریخ عکاسی قلمداد کرد.

برای گرفتن این عکس‌ها از دوربین مونولوگ بهره گرفته‌اید یا دیجیتال؟‌

من چندان آنالوگ کار نکرده‌ام و از آغاز فعالیت حرفه‌ای‌ام، با دوربین دیجیتال عکاسی کرده‌ام، ‌اما در این نمایشگاه نوع دوربین تفاوت چندانی در اصل کار نداشت، چون نگاتیو به همان شکل چاپ شده است. اگر اتفاقی هم افتاده و دستی بر آن برده‌ام، ‌کاملا با رعایت محدوده ای بوده که اگر با دوربین آنالوگ کار می‌کردم.

خیلی از دوستانم به من پیشنهاد می‌دادند که فضای مورد نظرم را با فتوشاپ ایجاد کنم، ‌اما برای من اهمیت داشت همان اتفاقی که در طبیعت می‌افتد، ‌در این عکس‌ها رخ دهد و من فقط در سفیدی و سیاهی آنها تغییر ایجاد کنم.

در تمام این عکس‌ها «‌سایه» وجود دارد، حتی به نظر می‌رسد که دو بعدی شدن آدم‌ها و تبدیل رنگ سیاه به سفید هم در جهت تقویت سایه‌های موجود در عکس‌ها باشد، اصرار به این مساله خودخواسته بود؟

قطعا. من می‌خواستم که کلیه عکس‌هایم همراه با سایه باشد. در این میان فضایی که می‌خواستم شکل نمی‌گرفت،‌ اما قاب چهار سانتی‌ای که برای آنان انتخاب کردم، ‌این فضا را در اختیارم گذاشت و آنچه حاصل شده کاملا حسی است که من داشتم و می‌خواستم که تجلی داشته باشد. در این عکس‌ها حسی که از سایه بودن نگاتیو به وجود می‌آید ،‌باعث ایجاد سایه‌ای دیگر می‌شود، ‌یعنی حسی درونی و در عین حال تکنیکا ل.

و با این حساب ‌ابهامی‌هم که در آثار وجود دارد، نیز عمدی بوده است؟

بله ،‌ایجاد این ابهام کاملا عمدی بود. ترجیح می‌دادم کسی که از این نمایشگاه دیدن می‌کند، جلوی هر اثر چند لحظه‌ای ایستاده و تامل کند تا به فضایی که من می‌خواستم، برسد. بخشی از قاب کردن آثار هم به این خاطر بود که کارم را از فضای دیوار و گالری جدا کنم. برایم واقعا مهم بود فضای عکس‌ها از هر چیزی جدا باشد.

در بیشتر عکس‌های این نمایشگاه یک انسان وجود دارد، انسانی که به نظر می‌رسد بسیار تنهاست، این روند به شکل تعمدی شکل گرفت و یا اینکه بدون آنکه بخواهید این فضا به وجود آمد؟

از ابتدا می‌خواستم که تمرکزم بر روی انسان‌ها باشد، ‌اما خیلی اتفاقی به یک انسان رسیدم، ‌چون گمان می‌کنم وقتی که یک آدم را وارد فضای یک عکس و یا نقاشی می‌کنیم، ‌بهتر می‌توانیم آنچه را که در ذهن داشتیم، به مخاطب منتقل کنیم. به خصوص اینکه سایه‌ای که از حضور یک انسان ایجاد می‌شود، ‌به خفه بودن و یا باز بودن آن کمک بسیاری می‌کند.

در این نمایشگاه هم در سه عکس آدم‌ها بسیار بسته اند و در اثر دیگری به فضایی خالی از هر آدمی می‌رسیم. این فضاها را در چیدمان نمایشگاه نیز رعایت کردیم و عکس‌ها را طوری قرار دادیم که از سیاهی به خاکستری برسیم یا از حضور آدم‌ها در عکس به شیشه شیشه.

البته در چند اثرم «‌انسان» وجود ندارد، ‌اما حتی در تابلوهایی که این اندام وجود ندارد، حضور آدمی در پشت فضا حس می‌شود. اصرار من بر اینکه این عکس‌ها روی شیشه چاپ شوند، ‌هم بر این اساس بود، ‌چون می‌خواستم آنچه در ذهن دارم به شکل کاملی به تصویر کشیده شود و «شیشه» ‌بهترین ابزار برای رسیدن به این مقصود بود.

تضادی نیز بین برخی از تابلوها وجود داشت که می‌توانست در فضای کلی کار تاثیر گذار باشد،‌ البته در جاهایی این فضا کاملا شکسته شده است، ‌مثلا در یک عکس فضا با حضور یک انسان کاملا رئال است و در برخی دیگر این مساله وجود ندارد.

از‌آنجا که دستگاهی برای چاپ عکس روی شیشه در ایران وجود ندارد، با مشکلی مواجه نشدید؟

همان طور که اشاره کردید دستگاه چاپ و پرینت روی شیشه در ایران بسیار محدود است ،‌من ابتدا به چند مرکزی که در این زمینه فعالیت می‌کرد ،‌مراجعه کردم که نتیجه کار چندان مطلوب نبود ،‌چون در آثاری که چاپ می‌شد،رنگ‌دانه‌های بسیاری وجود داشت.

در نهایت با آقای «اخوین» ‌آشنا شده و چاپ کار را به او سپردم و ایشان با توجه به تخصصی که در مبحث چاپ و پرینت داشت، ‌دقت عمل ویژه ای صرف کرد. البته در این رابطه ساعت‌ها بحث کرده و خروجی گرفتیم و در نهایت کارها به همان شکلی درآمد که در نظر داشتیم.

عکاسی را با همین شکل ادامه خواهید داد؟ یعنی اگر قرار باشد که نمایشگاه دیگری از عکس‌های شما برگزار شود در هیمن سبک و سیاق خواهد بود؟‌

من به خاطر عشقم به فیلمسازی به عکاسی روی آوردم و حتی ورودم به سینما با یک فیلم کوتاه شروع شد، اما به تدریج «عکاسی» ‌برایم بسیار جدی شد، ‌البته نمی‌دانم روال عکاسی ام به همین شکل ادامه خواهد یافت و یا خیر، ‌به خصوص اینکه من در حال حاضر مشغول عکاسی خبری برای یک سایت نیز هستم، ‌اما اگر قرار باشد، حتی فیلم هم بسازم و یا نقاشی کنم، ‌سعی‌ام بر این است که از زاویه دیگری به این مقولات نگاه کنم.

شاید برخی‌ها بعد از دیدن این نمایشگاه به این نتیجه برسند که آنچه به تصویر کشیده شده است، ‌عکس نیست، ‌اما من می‌گویم که عکس را این گونه می‌بینم که به نمایش گذاشته‌ام.

چه اندازه به طور آکادمیک با هنر عکاسی آشنا هستید؟

من به واسطه دانشگاه تا حدی به شکل تئوری با مقوله عکس آشنا شده‌ام، ‌اما عکاسی را با همان راه «‌آزمون و خطا» پیدا کرده و به این نتیجه رسیدم که چطور می‌شود یک عکس درست گرفت ،‌در واقع کاملا تجربی با این هنر آشنا شدم.

حالا که نمایشگاه برگزار و با عکس‌العمل مخاطبان همراه شده اید، ‌چه اندازه از نتیجه کار راضی هستید؟

نمی‌دانم. این اتفاق قبلا نیفتاده بود تا بتوانم نمایشگاه خود را با آن مقایسه کنم، ‌ضمن آنکه تصویری از اتفاقی که قرار است، ‌بیفتد وجود نداشت. از طرفی فرصت کافی نداشتم تا هر 17 اثری که در این نمایشگاه وجود دارد را تست بزنم، بنابراین بسیار نگران بودم که آنچه می‌خواستم اتفاق نیفتاده باشد و تا آثار روی دیوار قرار نگرفت و به آنها نور داده نشد، مضطرب بودم،‌ اما حالا که عکس‌ها روی دیوارند، ‌بسیار راضی هستم.

به غیر از چند عکس که به خاطر ابعاد کوچکش به نتیجه لازم نرسید، حالا حتی می‌توانم بگویم که مقداری هم هیجان زده‌ام، چون توانسته ام که آنچه را که می‌خواستم منتقل کنم. مخاطبانم هم سایه‌ها را دوست داشتند،‌ اگر چه متاسفانه حس سیاهی درون عکس‌ها بر فضا تاثیر گذاشته است.

فکر نمی‌کنید که چاپ شدن این عکس‌ها روی شیشه توجه مخاطب را از هدفی که می‌خواستید، ‌منحرف کند ؟

چاپ شدن روی شیشه و سایه ای که در پشت آن وجود دارد بیشتر می‌توانست ابهامی را که می‌خواستم، ‌ایجاد کند. از طرفی من ترجیح می‌دهم که از آنجا که زاویه نگاه دایم در حال تکرار می‌شود، شکل کار متفاوت باشد.

از طرفی من فکر می‌کنم که چاپ اینها روی شیشه چندان هدف مرا خنثی نکرده است و اتفاقی که می‌خواسته‌ام رخ داده. از طرفی مخاطبی که برای دیدن عکس می‌آید، ‌آنها را روی شیشه می‌بیند و این جا خوردن آن برایم جذاب است.


¤ نویسنده: ابراهیم

نوشته های دیگران( )



3مطالب پیشین سایت